داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 1
صبحِ هوای «کلیبر» خنک و مهآلود است و خواب را از چشمهای تو دور میکند. از کلیبر که به سمت «خداآفرین» حرکت میکنی، مسیر را کوههایی با پوشش گیاهان سبز پوشانده است؛ از خداآفرین تا روستای «ایریبوجاق» هم کشتزارهای پنبه در دو طرف مسیر خودنمایی میکنند. روستا از پشت یک تپه بزرگ، پیدا میشود. میرسی و صدای سگها از دور و بر به گوش میرسد. مادران ایریبوجاقی کنار خانه بهداشت، روی آتشِ ذغالها، اسپند دود کردهاند. یکی از آنها میگوید؛ «ما با یکجانشینی رابطه خوبی نداریم… از بچگی یاد گرفتیم بریم و بیایم. ییلاق حال ما رو تنظیم میکنه…». زندگی عشایری با آمد و رفت بین ییلاق و قشلاق معنا میشود.
تمام مدتی که در روستا هستی، یک جوان با پیراهنِ زرد و چشمهای میشی توجهات رو جلب میکند. با زبان فارسی شمرده و سادهای سر حرف را باز میکند: «هجده سالمه… همین امسال دانشگاه قبول شدم… تو رشتهای که خیلی دوست داشتم… روانشناسی… میرم تبریز و برمیگردم… میدونی؟! مردم ما وقتی قرار باشه سر جاشون ثابت بمونن، افسرده میشن… زندگی اینجا با حرکت معنی داره…». اینها را چنگیز میگوید که پدرش سال قبل برای جراحی ریه، به شهر رفته و امروز عصر هم برمیگردد.
«اصلا کی بیشتر از من فرهنگ مردمش رو میشناسه؟! آدمهای این روستا، از بزرگ و کوچیک برای من خانواده هستن. احساس کردم خانوادههای ایری بوجاقی به این تخصص نیاز دارن…». چنگیز وقت حرف زدن، چشم از چشمهایت برنمیدارد و از دستهایش هم کمک میگیرد. بعد میگوید: «خیلیها فکر کردن چنگیز دانشگاه قبول نمیشه! ولی شد. چون فقط خودم میتونم زندگیم رو بسازم… اصلا به قول پدرم: «چه کسی میگوید سرودهای من ناتمام میماند ».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.