داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 18
نزدیک خانه بهداشت، یک خانه روستایی با حیاطی پر از مرغ و جوجه و خروس به چشم میخورد. «سینا» گوشه حیاط نشسته است، با سنگ گردو میشکند و آن را بین خودش و هستی تقسیم میکند. «زاتمهدُرج» جوانترین مادر روستاست: «درسته که سن من از همه مادرها کمتره ولی روستای ما پر از مادرهای جوونه…». اینها را که میگوید به سمت سینا میرود و یکی از گردوهای تازه را به سمت تو میگیرد: «بفرمایید… محصول خودمونه…».
روستای «خونگاه» از توابع دنا در کهگیلویه و بویراحمد است. از دنا که به سمت روستا حرکت میکنی، ارتفاع لحظه به لحظه بیشتر میشود و کوهها با رنگهای مختلفشان از حضورت در مسیر استقبال میکنند. این منطقه به خاطر بارشهای زیادی که در سال به خود میبیند، یکی از مهمترین مناطق رشد گلهای کوهی و گیاهان درمانی است. محلیها میگویند خاک روستای خونگاه آنقدر حاصلخیز است که هر گیاهی را میتوان در آن پرورش داد؛ البته اگر سرما و برف زمستانی اجازه بدهد.
همراه زاتمه و دخترش هستی، مسیر کوتاهی از روستا که در دو سمت پر شده از درختان گردو را قدم میزنی. «امید برای من یعنی اینکه صبح از خواب بیدار میشم و میبینم هستی با لبخند کنارم خوابیده… یه روزهایی فکر میکردم دلم از زندگی چی میخواد؟! ولی الان دیگه میدونم…. خاصیت مادر بودن همینه که برای لبخند بچههات همه کاری بکنی…». به خانه آخر در مسیر پر از درخت میرسیم. جایی که «سما» و «اسرا» دارند یک کلاف نخ سردرگم را تبدیل به گلولهای کامل میکنند. سما میگوید: «مادرم برای زمستون پتو میبافه… هر کدوم از تیکههای پتو یه رنگ داره… بعد میندازیمشون روی لحاف کرسیمون. خیلی قشنگ میشه…».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.