داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 45
وقتی به سمت شمالغربی شهرِ ایلام حرکت کنی، یک جاده صعبالعبور کوهستانی در بخش «چَوارِ» کردنشین، تو را به سمت روستای «بانسرو» هدایت میکند. روستایی با قدمتی به بلندای تاریخ که زیستگاه هجده اصله درخت سروِ زربینِ کهنه است، درختانی با قطر پنج متری و ارتفاعی حدود بیست متر که عمر آنها به سه هزار و سیصد سال قبل برمیگردد و حدود ده سال قبل ثبت ملی شدهاند. قبل از رسیدن به روستا، اطراف جاده درختان زیتون حواست را به خودشان جمع میکنند؛ انگار قرار است به دنیایی از صلح برسی.
نزدیک خانه بهداشت، «کیمیا»، «ماریا» و «ریحانه» زیر یک درخت نشستهاند و روی دامن لباسهای مدرسهشان را از برگ و ساقههای زیتون پر کردهاند. «دیروز بارون زیادی اومد… همیشه بارون که میاد، برگها میریزن و فرداش ما جمعشون میکنیم تا برای خودمون گردن بند و تلِ سر درست کنیم…». اینها را ریحانه میگوید و بعد تو را هم به جمع سه نفرهشان دعوت میکند.
ماریا به تنه درخت تکیه میکند. سرش را بالا میگیرد و در چشمهای تو نگاه نمیکند. نگاهش به دوردستهایی است که حالا خورشید، رویشان رنگِ زرد ریخته است. انگار به چیزی در آینده فکر میکند که دیگران از آن خبر ندارند. بالاخره به جمع برمیگردد؛ میخواهد پزشکی بخواند و میگوید: «از هر جور مریضی بدم میاد… اصلا تحمل ندارم کسی مریض باشه… چارهاش اینه که دکتر بشم دیگه…». کیمیا تعریف میکند که مادر ماریا بهترین روغن زیتونهای این منطقه را درست میکند: « با یه روش سنتی درست میکنه؛ بدون دستگاه و اینا… البته مقدارش خیلی کمه و بوی تندی هم داره، ولی مامانِ خودم میگه اصل روغن زیتون همینه…». ماریا میخندد و میگوید: «آره… اول باید پزشکی بخونم… بعدش برگردم همین جا… کنارش هم میخوام یه روزی بتونم روغنِ زیتونی درست کنم که به همه جا صادر بشه.». بعد گردنبندی که از برگهای زیتون درست کرده را به سمت تو میگیرد و میگوید: «میدونستی زیتون نشونه صلح و دوستیه؟!».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.