داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 2
صورت استخوانی و چشمهای سبزِ کمرنگِ تیلهای زیبایش، نظرت را جلب میکند. از روپوش سفیدش بوی خوش تمیزی بلند میشود. تندتند با همه حرف میزند. نشان میدهد که کارش را عاشقانه دوست دارد. همزمان با اینکه نبضِ یک نوزاد را میگیرد، با پیرترین فرد روستا هم احوالپرسی میکند. بعد میخندد و میگوید: « نشد!… دوباره از اول!». نسرین مامای روستای «مادلو»ست: «من مامای اکثر این بچههایی هستم که میبینی. چهطوری عاشقشون نباشم؟!» و دستش را به سمت بچههایی میگیرد که دنبال توپ پلاستیکی میدوند، میخندند و میگوید؛ «صدای بازی بچهها، شادی اینجاست».
برای رسیدن به مادلو، باید چالدران را در مسیری سخت و کوهستانی طی کنید، این روستا جاده سرسختی دارد که رفتن به آنجا با هیچ ماشینی در زمستان و برف و باران راحت نیست. از میان جمعیت مادلو، خیلیها دامداران کار کشتهای هستند که گلههای کوچکی دارند. نسرین، ترکی، کردی و فارسی را با سرعتی بیشتر از معمول، حرف میزند و خودش هم بین جملاتش چند بار میگوید: «اگه تندتند میگم ببخشید».
با او که در روستا قدم میزنی، باید تندتر راه بروی و سرعت حرف زدنت را بالا ببری تا از او جا نمانی! همه خانمهای روستا را به اسم کوچک میشناسد. نسرین بچههای روستا را فرزندخواندههای خودش میداند: «وقتی یه نوزاد به دنیا میاد، وقتی اولین بار وزنش میکنم، وقتی اولین بار میبینم میخنده، اولین تولدش، اولین بار که میبینم راه میره، تو دلم به خودم میگم نسرین!!! تو به یه خانواده امید زندگی دادی… مگه زندگی چیه جز همینها؟! همیشه به این فکر میکنم که اگه سالی یه نفر با کمک من زنده بمونه، یعنی من آدم خوشبختیام…».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.