داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 35
جاده رسیدن به روستا پر شده از مزارع پنبه که این وقت از سال، هنگام برداشتشان است. صبح در میان همه مزارع، زنان و مردان پنبهچین را میدیدی که حرکت سریع دستانشان هنگام برداشت پنبه، نشان میداد کارشان را چقدر دوست دارند. پنبه چینان میانهی کار، گاهی میایستادند، کمر صاف میکردند و به دیگری چیزی میگفتند، آن وقت صدای خندهشان بلند میشد.
«صالح» پنبهها را توی کیسه پارچهای میریزد و میگوید: « پنبه چینی کار خستهکننده و سختیه ولی یه رسمی بین ماها هست که موقع کار، هی با هم شوخی کنیم و شرایط کاری رو برای خودمون آسون کنیم… واقعا هم تاثیر داره…». روستای اسد قشلاقی کنار رود ارس و در نزدیکی مرز ایران و جمهوری آذربایجان قرار دارد. در روستا و کنار خانه بهداشت، بچههای دبستانی، مشغول بازی هستند. کیف و کولههایشان را کنار دیوار گذاشتهاند و دنبال یک توپ پلاستیکی میدوند. «حسن» از همه کوچکتر است و گاهی از بقیه جا میماند اما «محمد» که برادر بزرگتر است، پاهایش را شل میکند تا حسن به او برسد و میگوید: «من همیشه دلم میخواست یه داداش داشته باشم… از وقتی به دنیا اومده همیشه کنار هم بودیم و با هم بازی میکنیم… مادرم میگه خیالم از شماها راحته چون همیشه هوای هم رو دارید…». در کنار تصویر بازی بچهها، روی یک تپه کوتاه، «پریا» نشسته است و نقاشی میکشد. یک صفحه سفید را پر از گلهای صورتی و بنفش نقاشی کرده و حالا برای گلها، برگهای سبز هم طراحی میکند. پیام جلو میآید و کنار پریا مینشیند؛ پسری با دستهای کوچک و قلبی بزرگ: «معلممون گفت برای اینکه بتونی پارچههای زیادی ببافی باید مهندس نساجی بشی و کارخونه بزنی… اگه مهندسی نساجی قبول بشم، اینجا یه کارخونه پارچه راه میندازم… اون وقت پریا هم میتونه نقاشیهاشو رو پارچه بکشه…».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.