داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 64
راه رسیدن به روستای «جوژ»، با همه روستاهای دیگر تفاوت دارد. هر چقدر هم که مسافت کیلومتری زیاد نباشد و نقشهها، راه را به تو ساده نشان بدهند، اما مسیر خاکی زمان رسیدن را طولانی میکند. این روستا از توابع «گراغه» است و مسیر دسترسی به آن در خطی مرزی با کویر لوت و از میان همان خاکیهای کویری میگذرد. به روستا که میرسی، لباسهای بینظیر دختر بچهها از رسیدن به سرزمین سوزندوزیهای رنگرنگ خبر میدهد. گویش مردم «جوژ» هم بلوچی است. این روستا پر شده از دختر و پسرهایی که حالا با لباسهای زیبای بلوچیشان از مدرسه به سمت خانههایشان بر میگردند. یکی از خانمها میان جمعیت بیشتر از همه حرف میزند و میخندد. «واهَر» صدایش میکنند و میگویند خواهر همه ماست. واهر تجسم مهربانی است. به هر کدام از بچهها که میرسد کف دستش را روی سرش میگذارد و با زبان خودش او را نوازش میکند. اصلا نیازی نیست که معنی کلماتش را بفهمی؛ تمام حرکاتش مهربانی او را به تو نشان میدهد.
«جمیله» کنار واهر میایستد و از او چیزی میخواهد. واهر داخل خانه میرود و به سرعت با یک کلاف کوچک آبی رنگ برمیگردد. جمیله که خنده حتی برای یک ثانیه از صورتش پایین نمیآید، میگوید: «واهر اگه نباشه همهمون سراسیمه میشیم… از بس به فکر همهست…». جمیله نخ آبی را برای گلدوزی کنار دامن دخترش از واهر گرفته و با خنده میگوید: «حالا انگار آبی نمیدوختم، چی میشد؟!». بعد که از او دلیل این همه سر زندگی را میپرسی، کمی جدی میشود: «می دونی چیه؟! وقتی سه تا بچه داری، دلیلی نداری که نخندی… اگه دست من بود، اگه میتونستم، هزارتا بچه میاوردم تو این دنیا… انقدر که نعمته…». به در خانهاش که میرسد دستش را بلند میکند به سمت یک دیوار: «سنا، دختر کوچیک منه، ببین! با گِل روی اون دیوار نقاشیِ پرواز کردن کشیده…».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.