داروسازی دکتر عبیدی / خانه امید / قصه 55
سرش را پایین انداخته و روی زمین را نگاه میکند. کمی قدم میزند و بعد میایستد. خم میشود و یک سنگ گِرد پیدا میکند. بعضیها را در جیبش میریزد و بعضیها را دوباره به زمین برمیگرداند: «برای یه بازی دارم سنگ جمع میکنم. سنگها باید گرد باشن و تیزی نداشته باشن… ما بهش میگیم: یه ُقل-دو ُقل…».
«حیران» امسال چهارده ساله شده است و آداب و رسوم روستا را خیلی دوست دارد: «این بازی رو اولین بار عموم بهمون یاد داد… دوازده مرحله داره… اگه دلت میخواد تو هم میتونی بیای بازی کنی…». کمی بعد درباره درس خواندن حرف میزند و اینکه تا چند سال قبل بچهها برای رسیدن به مدرسه هر روز باید راه زیادی را طی میکردند، اما حالا در روستا مدرسه دارند. بعد از امید و آرزوهایش که میپرسی، جواب میدهد: «اینجا بادهای عجیبی داره… میخوام وقتی بزرگ شدم یه نیروگاه بادی راه بندازم…».
این وقت از سال باران زیادی در منطقه باریده که مسیر دسترسی به روستا را کمی سخت کرده است. در راه با گودالهای پر شده از آب روبرو میشوی، اما هر طوری که هست به روستا میرسی. «قومی» یک روستای مهمان نواز از توابع تایباد است که مردمی دلنشین دارد؛ لبخندهای درشت قومیها از پشت ماسک هم به چشم میآید و با چشمهایشان به تو خوشآمد میگویند. مردم قومی به گویش زیبای فارسیِ هراتی حرف میزنند و با افغانستان هم مرز هستند.
«زاهد» میگوید: «نمیدونم دقیق قدمت روستا چه قدره، ولی مطمئنیم که از زمان تیموریان اینجا سکنه داشته…». بعد درباره بادی که حالا میآید و تو را از جا تکان میدهد، میگوید: «یه وقت میبینی دوازده ساعت یه سره باد میاد… ما و درختهامون به ایستادن توی باد عادت داریم…».
ارتباط علمی داروسازی دکتر عبیدی با کادر درمانی بهداشتی کشور گزینهای است که در نهایت منجر به ارائه راهکارهای درمانی بهتر و ارتقاء سطح سلامت جامعه میشود. بخش علمی وبسایت ویژه پزشکان، داروسازان، پرستاران و سایر اعضای محترم کادر درمانی بهداشتی در حال آمادهسازی است. به زودی در این بخش با مطالب علمی گردآوری شده از منابع علمی معتبر جهان در خدمت شما فرهیختگان گرامی خواهیم بود.