روایت خانه‌های امید با روستاهای «بان سرو» و «انجیره» در ایلام، «طاهر آباد»، «جاجو»، «فارسیه 2» و «مجریه» در خوزستان، «تواندشت علیا»، «آلودر» و «آمره» در استان مرکزی ادامه پیدا کرد.

برای تبدیل خانه بهداشت چهل و پنجم به خانه امید، به روستای زیبای «بان سرو» رسیدیم. از بخش چوار در ایلام که به سمت روستا حرکت کنی، اطراف مسیر درخت‌های زیتون حواست را به خودشان جمع می‌کنند. در خود روستا هم، چند اصله درخت زیتون با سابقه تاریخی و قدمت زیاد وجود دارد. اما هجده عدد درخت «سرو زربین» با قدمت 3300 ساله در بام این روستا قرار دارد و نام روستا هم از همین جا آمده است. امید بان سرو «ماریا» بود که می‌گفت: «اول باید پزشکی بخونم… در کنارش هم می‌خوام یه روزی بتونم روغنِ زیتونی درست کنم که به همه جا صادر بشه…».

چهل و ششمین مقصد، روستای «انجیره» از توابع آبدانان در استان ایلام بود. یکی از محلی‌ها می‌گفت: «اسمش واقعا از همون میوه انجیر گرفته شده، ما اینجا درخت‌های انجیر بالای صد سال هم داریم… یه زمانی هم تنها محصول ما انجیر بود…». امید انجیره اما «کتایون» دوازده ساله بود که می‌خواست تمام روستا را با خودش همراه کند: «دارم جاجیم بافی رو از مادرم یاد می‌گیرم… می‌خوام بزرگ‌ترین جاجیم دنیا رو با کمک خانم‌های روستا ببافم…».

روز بعد برای دیدن خانه امید چهل و هفتم به روستای «طاهر آباد» از توابع اندیکا در استان خوزستان رسیدیم. روستایی با آب و هوایی معتدل در زمستان که مردم مهربان و مهمان نوازی داشت. امید روستا «بیتا» بود که با دست‌های کوچکِ هفت سالگی‌اش، تمام دفتر نقاشی‌اش را پر کرده بود از درخت‌های قد بلند و بچه‌هایی با لباس رنگارنگ که میان آنها می‌دویدند: «وقتی شهردار شدم، تند تند برای بچه‌ها پارک می‌سازم…».

روستای «جاجو» از توابع مسجد سلیمان، مقصد بعدی ما در استان خوزستان برای رسیدن به خانه امید چهل و هشتم بود. روستایی سبز و پر از درخت و زیبایی. همان ابتدای ورود به روستا، «ماندانا» با چشم‌های پرسشگر و نافذ دنبالمان کرده بود. دختر باهوشی که به قول آقا معلم، آینده درخشانی خواهد داشت. ماندانا امید روستا هم بود: «خیلی کارها می‌شه برای اینجا کرد؛ ولی قبل از هرچیزی باید به فکر این باشیم که همه یاد بگیرن سلامتی خیلی مهمه… مثلا همین مسواک زدن… واسه همین من می‌خوام معلم روستا بشم…».

روستای «فارسیه 2» مقصد چهل و نهم بود. جایی از توابع شوشتر در خوزستان که مسیر صاف و زیبایی داشت. میان راه پر شده بود از دشت‌های وسیع و سبز و هر از گاهی در کنار خانه‌ها چند گاومیش هم به چشم می‌خورد. «احلام» امید فارسیه بود که می‌خواست در آینده یکی از بهترین مترجم‌های دنیا باشد: «عاشق شعرم… زبان مادری من عربیه و فارسی رو هم خیلی خوب یاد گرفتیم توی مدرسه… می‌خوام ادبیات عرب رو به فارسی ترجمه کنم تا هم‌وطن‌هام بتونن شعرهای زیبای بیشتر بخونن…».

«مجریه» از توابع شوشتر مقصد پنجاهم برای تبدیل خانه بهداشت به خانه امید بود. روستایی نسبتا گرم با مردمی کاملا خونگرم، دامدار و کشاورز. «کافی» درباره روستا می‌گوید: «ارده شوشتری شنیدی؟! بهترین ارده‌هاست… مردم اینجا هم اَرده خوبی درست می‌کنند و هم شیره از خرما می‌سازند…». امید مجریه اما «حلیمه» سیزده ساله بود: «من کنار مادرم با لیف خرما، سبد و عروسک درست می‌کنیم… امسال می‌خوام توی جشنواره صنایع دستی شرکت کنم…».

«تواندشت علیا» اولین روستای مقصد در استان مرکزی و خانه امید پنجاه و یکم بود. مسیر روستا در دو سمت جاده پر از برف بود و هوای این فصل از سال در این منطقه، سرد و پر از سوز. «حجت» می‌گوید: «این منطقه یکی از سردترین نقاط استان مرکزی‌ست؛ ولی با این حال ما کشاورزی خوبی هم داریم… بیشتر محصول ما گردوست…». امید تواندشت اما «حامد» هشت ساله و رویاهای کودکانه اوست: «دوست دارم مخترع بشم… می‌خوام یه دستگاهی اختراع کنم که از آب کردن برف و جاری شدنش، برق تولید کنه…».

خانه امید پنجاه و دوم در روستای «آلودر» از توابع خُنداب در استان مرکزی بود. برای رسیدن به روستا باید یک مسیر نیمه کوهستانی را دنبال می‌کردی. مردم روستای آلودر اکثرا ترک زبان هستند و توت، انگور و کشمش مهم‌ترین محصول کشاورزی آنهاست. امید روستای آلودر «علیرضا» است که امسال کلاس چهارم است و انگار برای رسیدن به هدفش هیچ مانعی وجود ندارد: «حساب کردم که چهارده سال دیگه همین موقع‌ها من یه مهندس برق شدم…».

روستای «آمره» در استان مرکزی، مقصد دیگر ما بود. برای رسیدن به روستا، از کمیجان باید مسیری حدود پانزده کیلومتری را به سمت روستا طی کنی. روستایی با آب و هوایی نسبتا خشک و سرد. امید این روستا را «نزهت خانم» برایمان رقم زد: «هر بار که نان درست می‌کنم، یکی بیشتر از تعدادمون می‌پزم تا اگر گرسنه‌ای در خونه رو زد امیدوارش کنم…».

 

(( همزمان با ۷۵ سالگی داروسازی دکتر عبیدی ۷۵ خانه بهداشت در نقاط کم برخوردار سراسر کشور به خانه امید بدل شد؛ ما تلاش نمودیم تا فرآیندهای طرح خانه امید را به تصویر بکشیم و با انتشار آن، جلوه‌هایی از امید را به هموطنان هدیه کنیم. شما می‌توانید از طریق سایت abidi75.ir فعالیت‌های ما را در این طرح دنبال کنید.))